معنی چیر

ساخت وبلاگ
چیر لغت‌نامه دهخدا چیر. (ص ) مخفف چیره . پیروز. غالب . مظفر. غالب . مسلط : کجا نام او شیده ٔ شیر بود همیشه به جنگ اندرون چیر بود. فردوسی . اگر چند هستی تو در جنگ چیر نه من روبهم نیز تو شرزه شیر. فردوسی . او به می دادن جادوست به دل بردن چیر چیزها داند کردن به چنین باب اندر. فرخی شاهی که بدو هیچ ملک چیر نباشد شاهی که شکارش بجز از شیر نباشد. منوچهری . نشسته بر آهو عقاب دلیر چو بر اسب گردی به ناورد چیر. bavanat11...
ما را در سایت bavanat11 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bavanat11 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 14:29